هفته 37 هم تموم شد
دختر خوشکلم سلام ...
مامانی الان دارم از دکتر میام عزیز دلم ... عصری ساعت 7:30 نوبتم بود که با بابایی رفتیم و منو
رسوند و خودش رفت ... قرار شد کارم تموم شد زنگ بزنم بیاد دنبالم ...
مامانی این ویزیتهای اخری خیلی حال میده بهم چون هر دفعه حس میکنم به شما نزدیک ترم ...
امروز 37 هفته و یک روز هستم ... خانم دکتر هم فشار و وزنمو گرفت همه چیز خوب بود خدا رو
شکر و مثل هردفعه شما رو هم یه نگاه کوچولو انداخت خوشبختانه سرت دیگه پایین هست و
وارد لگن شده ... خیلی راضی بود دکترم ...
ازش پرسیدم میتونم موهامو رنگ کنم ؟ خانم دکتر گفت بله هفته بعد حتما اما موهای مشکی خودت
از همه قشنگ تره و من حاضرم هر چی دارم بدم موهام مشکی باشه ! کلی خندیدیم گفتم
خانم دکتر دیگه واسه تنوع و عوض شدن روحیه لازمه ...
نوبت بعدی مو واسه سوم آذر زد یعنی یک هفته بعد خیلی خوشحالم چون همش حس میکنم
به اومدنت نزدیکتر شدم نفسم ...
بابایی اومد دنبالمون و مثل همیشه با ذوق و شوق ازم خواست براش تعریف کنم چی شد همیشه
میپرسه میگه از اول اول بگو برام !
بعدش هم با بابایی رفتیم شام جوجه بروستد بابایی غافل گیرم کرد اخه من خیلی دوست دارم این
غذا رو ... بعد هم باهم دیگه برگشتیم خونه ... دیگه باید ساک خودم رو هم ببندم انشالا به اومدنت
مشکل نداشته باشم و هول بشم ...
مامانی عاشقته میبوسمت !