خرید
سلام قند عسل مامان و بابا
وای دخملم هر لحظه برای اینکه سلامت بیای پیش ما دعا میکنم ...
خدا خواست و امشال قسمت شد هر سه شب قدر رو بیدار بودم و دعا کردم امیدوارم خدا قبول
کنه و دعاهامو بپذیره ... پارسال این موقع ها دعا میکردم و از خدا میخواستم بهمون یه نی نی
سالم و صالح بده و امسال شما توی شکمم بودی امیدوارم سال دیگه هم صحیح و سالم توی بغلم
باشی ...
امروز عصر با بابایی رفتیم برات سرویس تخت و کمدت رو سفارش دادیم رنگ سفید صورتی که روش
عکس زرافه هم داره خیلی نازه امیدوارم خودتم خوشت بیاد گفتن اخر شهریور آماده میشه ...
البته خب چون ما خونمون کوچیکه و شما طفلک من اتاق نداری مجبور شدیم یکم جمع و جور بگیریم
و به جای کمد و ویترین جدا کمد ویترین دار بگیریم ....
کلی خرید ریزه و میزه دیگه هم کردیم ... لباس تو خونه هات تقریبا دیگه کامل شده و فقط لباسای
بیرون مونده و یکم چیزایی که یعدا ایشالا میگیریم ...
سرویس قابلمه و ظرف غذا خوری و شیشه شیر و پستونک و .... خیلی چیزای دیگه هم گرفتیم
که انشالا وقتی بچینیم تو کمدت عکسشو هم برات میزارم نازگل من ...
کلی خسته شدیم امروز من که دیگه واقعا نا نداشتم راه برم طفلکی بابایی هم خسته شد هوا
هم گرم بود اما خب ما ذوق داشتیم نمیتونستیم صبر کنیم تا پاییز از طرفی هم همین الانش حس
میکنم سنگین شدم چه برسه به ماه های بعد ...
کلی هم گشتیم که برای من لباس بارداری بگیریم ماشالا هیچ جا نداشت نمیدونم این شهر ما
چرا اینجوریه همه جا تنگ و به درد نخور بود البته منظورم برای خانمای بارداره ...
به زور یکی گرفتم خوشکل هست اما باز فقط برای خونه خودمون خوبه و برای مهمونی خوب نیست
شاید مجبور بشم پارچه بگیرم بدم برام سارافون بدوزن ...
خلاصه اینکه امروز کلی ذوق داشتیم دوباره آوردیم خونه و با بابایی نگاهشون کردیم ...
تنها آرزوم اینه که فقط سلامت بیای تو زندگیمون و از این وسایلت استفاده کنی ...
بعدا نوشت فرداش :
عزیز دلم بالاخره 5ماه کامل تموم شد و من و شما وارد ماه ششم شدیم امیدوارم این نیمه باقی
مونده رو هم به لظف خدا به سلامتی بگذرونیم ...
الان که دارم مینویسم حسابی داری تکون میخوری تو دل مامانی فدات بشم الهی