پایان ماه ششم
دخترکم امروز شکر خدا 6 ماهم تموم شد و وارد ماه هفتم از بارداریم شدیم نمیدونم چرا چند روزه خیلی کم تکون میخوری یکم مامانیو نگران کردی ... از خدا میخوام که این سه ماه باقی مونده هم به خوشی و سلامتی بگذره و شما بیای تو بغلم که تمام انگیزم برای تحمل این روزها تولدت هست ... و اینکه تو رو سالم تو بغلم بگیرم ... امروز میرم خونه عزیز اینا و دو روز تقریبا می مونم ... دلم خیلی برای بابایی تنگ میشه اما وقتی میرم اونجا شبکاری های بابایی زودتر میگذره .. وقتی برگردم دو شب بیشتر نمیمونه ... عزیز دلم یکم بیشتر تکون بخور اینقدر مامانی رو نگران نکن ... خیلی دوستت دارم