بنیتا اوووووووووووومد

سلااااااااااااام به همه دوستای گل خودم و بنیتا

سال نوتون با تاخیر فراوووون مبارک

ممنون از همه دوستایی که به ما سر زدن و عذرخواهی منو بپذیرید که نتونستم این مدت بهتون سر بزنم

دخملی حسابی بزرگ شده و به مراقبت بیشتری نیاز داره راه میره و شیطون بلایی شده واسه خودش ..

من هم که سرکار میرم و خیلی وقت نمیکنم از لپ تاپ استفاده کنم . این روزا بیشتر بنیتا به لپ تاپ توجه

میکنه و وقتی خونه باشه نمیزاره من کار کنم باهاش ... اینقدر فیلم عروسی مون رو نگاه کرده حفظ شدیم

خخخخخ....

الان با بابا جونش رفته خونه مامان بزرگش . منم یک ساعت دیگه باید برم سرکار ... فرصتی شد تا بیام و

یکم به وبلاگ دخملی برسم ...

بنیتا خیلی کارهای جدید و کلمات جدید یاد گرفته اما خب چون وقتم تنگه نمیتونم همه رو بنویسم ... یه سری

از کاراشم الانم حضور ذهن ندارم ... عجب مامانیییییییییییییییم من !

امسال خیلی سال خوبی رو شروع کردیم ... بنیتا خیلی بهش خوش گذشت ... میخواستیم بریم مسافرت که

نشد ... ایشالا در فرصتی نزدیک دخملی رو میخوایم ببریم مشهد تا نذرشو ادا کنیم ...

چند تا عکس از عید براتون میزارم ...

وقتی بینتا خانوم منتظره تا ماشین بیاد و بریم خونه عزیز و باباجی عید دیدنی ...

اینم بنیتااااااااااااااااای بی همتای من با لباسای مهمونیش

امسال خیییییییییییلی خانوم شدی عزیزکم ...

هفته گذشته بالاخره فرصتی شد و بنیتا خانوم رو بردیم سرزمین عجایب ... البته بازی هایی که مناسب

سنش بود کم بود اما خیلی خوشش اومده بود و کلی هیجان زده شده بود ...

اینم یکی از شیطنت های شیطون بلای مامان

بنیتا خانوم چند تا از دکمه های کیبوردم رو از جاش در اورده ...

چند روزی هم هست که یه دستمال میگیره دستش میخواد تمیزش کنه که اون روزی داشت صفحه

لپ تاپ رو تمیز میکرد یه هو افتاد روش و محل اتصال مانیتور شکست .... البته هنوز نشون میده و کامل

جدا نشده ... خدا میدونه کی بتونم بدم درستش کنن....

راستی خاله های مهربون

باباجی بنیتا حالش زیاد خوب نیست و قلبش خیلی اذیتش میکنه لطفا با دلای پاکتون برای بابای نازنینم

دعا کنید ... ممنون